تو یادت نمی آید
چهارشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۳، ۰۷:۴۳ ب.ظ
تو یادت نمی آید اما روزگاری
من با تو چه قرارها که نداشتم
چه زندگی ها که در رویا با تو نساختم
چه شبها که با خیالت خودم را خواب نکردم
تو یادت نمی آید اما روزگاری ...
قسم خوردم برای خوشبختی ات بجنگم
با هرچه خدا و ناخدا
و جنگیدم...
آنقدر که تو خسته شدی
گفتی دشمن خوشبختیت خود من هستم
و از آن روز سخت می جنگم
برای نبودنم...
تا تو خوشبختیت را بخندی
تو یادت نمی آید اما روزگاری
اسم خودآزاری های من عشق بود...
راستی...
دوستان عزیزم
تمام مطالب قبلی به همراه نظرات قشنگتون محفوظ تو وبم هست...
این آخرین مطلبم هستش برای مدتی و فعلا دیگر نخواهم نوشت
فقط به مرور زمان مطالب قبلی را یکی یکی قابل نمایش میکنم
دوستون دارم
خداحافظ
۹۳/۰۷/۳۰